بنام خداوند بخشنده مهربان
موضوع انشا: گفت و گو
❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ
امروز سر کلاس نگارش ،من و دوستم هردو یک موضوع را برای انشا انتخاب کرده بودیم. قرار بر این شد که هر کس در مناظره ،بحث و جدل به عبارتی کم اورد باید موضوع خود را تغییر دهد. شروع مناظره با من بود و این چنین اغاز کردم :
بهشت رابو می کنم ،در هر گل از چادر مادرم .
گفت :همه یفرشته ها اسمانی نیستند،
یک فرشته زمینی هم داریم که مادر صدایش می زنیم.
گفتم :می ترسم برای دیدارم از بهشت به جهنم اید ،مادر است دیگر ...
گفت:به بهشت نمی روم اگر مادرم انجا نباشد.
گفتم :امنیت یعنی اغوش مادر.
گفت:اغوش مادر جایست که به هر سنی هم برسی باز انجا ارام می شوی.
گفتم :پرسیدند بدترین درد کدام است؟ یکی گفت :عاشقی .یکی گفت :تنهای و یکی گفت:دلتنگی. ولی هیچ کس نگفت :پیر شدن پدرومادر.
گفت:ای مادر ،هواچیزی است که دور سر تو می چرخد و وقتی می خندی صاف می شود.
معترضانه گفتم:ی لحظه وایسا ، اگر راست می گویی بیا بیت های شعر بگوییم .
گفت :
مادر یعنی :عاطفه،مهرو وفا
مادریعنی:معدن نوروصفا
گفتم :ای انکه تویی صبور خانه، مادر
ای شمع تویی فروغ خانه،مادر
گفت:به فدایت مادر ،که مرا در گهواره تاب می دادی
به فدایت مادر که شب ها برایم نمی خوابیدی.
گفتم :
مادر یعنی:راز ،محرم ویک رفیق
مادر یعنی:یار یکدل ،یک شفیق
گفت :
ای عطر تو عطر هر بهاریست،مادر
ای مهر تو در حد کمال است ،مادر
گفتم جمله پایانی من این است:
برای مادرت کاری بکن،فردا نه ، چند ساعت بعد هم نه،همین الان
یک باره گفت:
اگر به اسمان رفته،قبرش را،اگر کنارت نیست یادش را ، اگر قهری ،چهره اش را ،اگر اشتی هستی ،دستش را ،ببــوس.
گفتم :قبول نیست ،ادامه متن مرا چرا گفتی.
خندیدوگفت:من هم همین بیت ومتن را برای پایان انتخاب کرده بودم.
و هر دو باهم گفتیم :
وبه نام نامی مادر،دوستت دارم.
ازاین جدال ها بگذریم!!.....
خوشبختی یعنی،قلب مادرت به تپد و...
❥𝆛𝆐𝅮𝅘𝅥𝅮𝒉𝒂𝒅𝒊𝒔𖣲̶ͥ.̶⃫ᷝⷮ͟͞💌̶̶̶̶̶̶̶̶⃫͟͞.͟.⸙:꯭ ̶̶̶᭄꯭ٜٜ
پایان.